سلام عزیزم.............خالم حتما بهت گفت که بابام شماررو

ازم پرسیدو ..........من به بابام همه چیو گفتم.............

البته حواست باعشه من گفتم فقط باهم حرف میزدیم و

از جلوی هم فقط رد شدیم.....برو فقط این خدارو شکر کن که 

اینجوری کرد....اون بابایی که من میشناختم منطق داشت 

اما همونطور که شاید خودتم متوجه شده باشی بابام 

وحشتناک رو این مسائل حساسه و وقتی بفهمه دیگه 

وحشتناک عصبانی می شه و اصن نمیشه تصورشو کرد

...تو نمیتونی بفهمی چون ندیدی........حالا اون بابایی

که اینجوری بود اومد وخیلی منطقی وبدون دعوا باهاش

حرفیدم....و یه عالمه و گفتم بهش که ما حدود یه ماه 

پیش به طور اصلی قطع کردیم با تلفن اما بعدش گه گداری

باوب بود و یه مدت پیش کاملا قطع شد و ازم خاست که

صادق باشمو منم بودم......حالا اینا مهم نیس سر این 

که کارمون اشتباه بوده و اینا و.خیلی حرفیدیم.....وبابام

گفت در صورتی میتونم ببخشم که واقعا توبه کرده باشی و

به هیچ عنوان دیگه سراغ اینا نری...وبابام گف من نیازی

به نصب کردن دوربین توخونه یا اینکه همش مراقبو.....

چمیدونم از این چیزا ندارم اون خدایی که این جوری

رسواتون کرد ...درصورت رابطه ی دوبارتونم رسواتون 

می کنه و دیگه اونوقت هیچ کاری ساخته نیس...

وگف برین خدارو هزار مرتبه شکر کنین که اینجوری

جلوتونو گرفت....و گفت خدا فقط به یک دسته کار نداره

و اونارو رسوا نمیکنه اونم اون دسته این که کار از کارشون

گذشته و دیگه فکر خدارو نمیکنن و خیلی خرابکاری

میکننو دیگه کاری با خدا ندارن......اونا رو دیگه خدا به 

حال خودشون میزاره اما اون بنده ای رو که به خدا ایمان داره

و....... نمیزاره زیاد درگیر گناه بکشه و سریع جلوشو میگیره

نمیزاره تو کار گناه بیفتیمو سریع جلومونو میگیره و میکشه

سمت خودش.....حالا یه وقت نری جلوی خدا شکایت که ما

این همه دعا کردیمو ازت کمک خاستیم و...پس کو؟؟؟

همین که خدا اینقدر مارو دوس داشته و جلومونو گرفته....

اونم چه گرفتنی.......همین که بابامو اینقدر اروم کردو بابام

تونست با ارامش با من حرف بزنه و هیچ دعوایی در کار نباشه

و با ارامی منو متوجه خطام کنه خودش خیلیه...چون به هر 

کی که بابابام بوده مثل اعضای فامیلمون بگی بابام بعد از 

فهمیدن این موضوع چکار کرده اصن باور نمیکنه.......

این جواب همون دعاهامونو نماز سر وقتمونه....

حالا همونطور که گفتم ما باید این رابطرو کاملا قطع کنیم

و این اخرین حرفاییه که من الان میزنم...وحرف دیگه ای نخام 

زد و فقط منتظرم تا تو اینو بخونی و بگی که خوندیشو

ایا به کارایی که میگم عمل میکنی و بعدش این وبو می پاکم

رابطتو با خالمم دیگه قطع کن ..........وبه ازت خاهش میکنم

کارایی که میگمو انجام بدی.....

1- اول از همه که میری توبه میکنی ویه نیمه شبی بلند میشیو

فقط خدارو شکر میکنی به خاطر این لطفی که در حقمون کرد

وطلب استغفار میکنی.......

2-درساتو قشنگ میخونی و برای این که این مدتو بتونی تحمل کنی 

سعی کن خودتو به خدا خیلی نزدیک کنی و محبت خدا رو 

وارد دلت کنی و محبت منو کم کنی یا خارج کنی فعلا

وقشنگ درس بخونی با اراده و باهدف...

یه چیز دیگم بهت بگم بابام گف یه شرطی رو باید قبول کنم

واون این بود که اولین خاستگاری که برام اومد رو اگه

بابام تاییدش کرد باید قبول کنم حالا هرچی میخاد باعشه....

اول خیلی نگران بودم....اما بعد که گفتم همه چیز به 

دست خداس و سرنوشتمو خدا میدونه و به هیچ  راهی 

سرنوشتمون تغییر نمیکنه مگر بادعا........

واین که همه کاره خداس و اونی که مصلحت مارو میخاد خداس

فقط باید همین کلمذو باور کنیم تا همه چیزو بسپاریم

به خدا  تا برامون خودش درست کنه.......ان شا ءالله که

با دعاهامون  حتما مصلحتمون به باهم بودنمون

میشه اما ازت میخام اگه واقعا میخای کارا رو به راه

بشه فقط توکل کن به خدا و همه چیزو بسپار به اون

و فقط دعا کن که مصلحت مارو در بهم رسیدنمون

تعیین کنه و بعدش دیگه بزار خدا هر چی 

مصلحت بدونه انجام میده........

بابام گفت به خدا توکل کن و محبت خدا رو بیار تو دلت و

....هرچ ی خودش مصلحت بدونه...اگه مصلحت تو

اون باشه ان شاء الله همون می شه اگه هم نه 

هر چی به صلاحت باشه میشه

خاهش میکنم یه بارم شده به خدا اعتماد کنو همه

چیو بسپار به اون و فقط دعا کن هر چی صلاح باشه

همون می شه...وان شا ءالله ما مال هم می شیم....

و قشنگ درس بخون تا بعد از نتایج کنکورت ان شاءالله بیای

من در یک صورت میتونم به بابام بازم یه بهانه ای داشته باشم

و بگم بزارین تا تابستون صبر کنیم تا تو بیای من منتظرتم

3-سوم هم اینه که قشنگ مواظب خودش باش و همنطور

که گفتم محبت خدارو جایگزین محبت من بکن تا بتونی درس

بخونی و موفق باشی......منم خیلی دوست دارم....

دعاها فراموشم نمیشه و همیشه دعا میکنم .....

ودرسامو میخونم....از این به بعدم از کنار هم که رد

شدیم مثه قبل از رابطه رفتار میکنیم و تو هم

خاهشا سرتو بنداز پایین منم همینطور.........

عشقم تو این مدت هر چی میتونی به خدا

نزدیک شو منم همین کارو میکنم ینی واقعا وقتی

بهم برسیم ان شاءالله دو تا بنده ی خوب 

خدا باشیم..الهی به امید تو.......

هر وقت خوندی وبلاگموپاکش میکنم فقط دلت

میخاد ترازارو ببین همین و منم همینطور .....

خداحافظ عشقم.......ان شاءالله  بهم میرسیم

خداحافظ.....

+ سه شنبه 24 آذر 1394برچسب:,در ساعت16:45 m&m| |